شب دلتنگی ما

اری دل تنگ توام

بی صدا امدی و از دلتنگی هیچ رفتی بدون انکه قکر کنی که ملتی بدون تو برای بویییدن

یک شقایق بی یاور مانده اند

امنون که ار زیر سنگ نبشته ات بر ا.ج آوازه خرامان میروی هرچه دور میشوی صدای گامهایت را بلند تر مبشنویم

سرنگون باد انکه حرمت چینی ات را ندارد

من کودک ریش دار توام تو از هیچستانم گفتی هیچ شدم دلم گرفته این مردم دانه های دلشان پیدا نیست