در این خلوتگه عشق قلبی تنهانشسته بود
میگفت از گذشته دور
که چون آباد بود اما حالا سرگشته رسوا
در این دنیای بی همتا وپهناور
همچو زره ای قطره در آب گمشده بود
میگفت که چه بود و حال چه شده
غریب و تنها شکسته وسرگردان
در این دنیای غریب وان افزا
میگفت همچو مجنون دربند عشق لیلی
گمشده ورسوا شده بودم
به کدامین راه عشق پناه میبردم
با کدامین دریای عشق همزبان میشدم
سیر درکدامین راه میکردم
حال تنها و تنها شده ام
از این رسوایی وسرگشتگی
دیگر نه جاییی برای ماندن است
نه راهی برای رفتن به سوی آینده
پس می مانم ومی مانم
میسازم و میسوزم با این سیاهی وسرگشتگی
به امید نور مهربانی وآینده
میسازم و میسوزم با آیین سوز عشق
گرچه شکسته تنها خواهم بود.
دارو روی پست قبلیت فکر می کنم ...
خیلی قشنگ بود مخص.صاْ اگر مخاطب آقا امام زمان (عج) باشن که واقعاْ معرکه میشه . به ما هم سر بزنید خوشحال شدم خداحافظ
بسیار زیبا و دل نشین بود .
اگه میشه لینک من را هم به فارسی بنویسد ممنون میشم
دل گفته های ناناز
سلام دوست خوبم
وب جالبی داری...
موافقم تبادل لینکم
سلام محسن جونم
نمی دونم چرا این سوز عشق همه رو لینطوری سرگردون به دنبال خودش می کشونه ! ...
شاد و پیروز باشی .